هوالحق

هوالحق
بایگانی

بهشت جهنمی_ قسمت سوم

سه شنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۷، ۱۰:۳۱ ب.ظ


(مصطفی)
اینبار قرار شد خودم بروم درباره هیئت تحقیق کنم. هنوز برایمان ثابت نشده که دلیل این حرف ها جهل است یا عمد؟ اگر عمد باشد، خدا به دادمان برسد. اگر کافر و بی دین و لامذهب بودند راحت میشد حریفشان شد، اما گرگی که لباس گوسفند پوشیده باشد خطرش بیشتر است. اگر هم بخواهیم جلویشان را بگیریم، مردم می گویند چرا با اولاد پیغمبر می جنگید؟ چرا با جلسه اباعبدالله – که قربانش بروم- مخالفید؟

نمیدانم؛ شاید هم به قول حسن، من بیش از حد حرص می خورم و نگرانم. حسن برعکس من، بی خیال و خونسرد است. اما من به پدرم رفته ام. رگ مدیریتم که بجنبد، خدا می داند چه می شوم!
با همین فکرها آدرس را پیدا می کنم. از اول تا آخر کوچه را پرچم زده اند و بوی اسپند می آید. هیئت محسن شهید! این رقمه اش را نشنیده بودیم. از پیرمردی که اسپند دود می کند می پرسم: "ببخشید، هیئت اینجا برنامش چجوریه؟"
پیرمرد که انگار می خواهد کافری را مسلمان کند، با لحنی پدرانه می گوید: "هیئت اینجا مال یه سید روحانیه، نسل اندر نسل عالم زاده هستن. از اول محرم تا دهم، صبح ها برنامه دارن و از دهم تا اربعین، شبا روضه ست. حاج آقا همه زندگیشو وقف امام حسین (علیه السلام) کرده."
سر تکان می دهم: "خدا خیرشون بده... خدا به شمام خیر بده، ممنون... التماس دعا."

وارد می شوم. حیاط بزرگی ست که سایه بان خورده و مثل حسینیه شده. اواخر سخنرانی رسیده ام. برعکس حرف های حسن، روحانی جوانی –که او هم سید است – با شور و حرارت سخنرانی می کند. گوشه ای می نشینم که به مجلس تا حدودی مشرف باشم. حیاط پر شده و اتاق ها را هم خانم ها پر کرده اند. با این جمعیتی که آمده، خدا به دادمان برسد!
- وحدتی که شما میگید به ضرر شیعه ست! چرا در هفته وحدت باید با کسایی که بدعت به دین پیامبر آوردن نماز بخونیم؟ مگه شما غیرت دینی ندارید که مقابل اهانت به حضرت زهرا (سلام الله علیها) حرف از وحدت می زنید؟ اونی که این رفتار رو با اهل بیت پیامبر میکنه، در خانه آل عبا رو آتش میزنه، حق امام علی رو غصب میکنه، اون کافره! هم خودش، هم پیروانش! به آمریکا چکار دارن؟ مرگ بر آمریکا میگید ولی دشمن اهل بیت رو لعن نمی کنید...؟
حس می کنم مغزم با این جملات سخنران دارد می سوزد! هرچه فکر می کنم فقط میرسم به لندن! در دلم می گویم: "آخه غیرت دینی اگه داشتی که الان پا می شدی می رفتی سوریه؛ مرد حسابی."
دستهایم مشت می شود و آرام استغفراللهی قورت میدهم تا بلند نشوم برای کتک زدن سخنران! در این فکرهایم که می گوید: والسلام علیکم...
مداحی می آید و چند بیتی در مدح حضرت عباس می خواند. دلم آتش می گیرد؛ نه بخاطر شعر، که بخاطر مظلومیت اهل بیت.
سخنران بعدی، پیرمردی ست که حسن میگفت. از تقوا می گوید و اینکه امام علی (علیه السلام) فرموده اند: «گوشه گیری برترین خصلت افراد باهوش و زیرک است.» این را میگوید اما نمیگوید که این حدیث درباره شرایطی ست که جنگ بین دو گروه باطل برپاست؛ نه نبرد حق و باطل.
- مردم از خدا بترسید. حکومتی که قبل از امام زمان ادعای حکومت شیعه دارد، طاغوت است! طاغوت! بجای آتش ریختن به هیزم جنگ، بجای جنگ در سوریه، دعا کنید خود آقا بیان! چرا خون خود رو در دفاع از سنی های سوریه هدر میدید؟ یک جنگی بین مردم ناصبی فلسطین و یهودی ها هست، چرا شما قاطی میشید؟
می خواهم بلند شوم که بروم چون اگر بیشتر بمانم یک کاری دست خودم یا اینها می دهم. اما حسی می گوید بمان تا حجت برایت تمام شود!
دور تا دور دیوارها چشم می چرخانم. باید عکسی از همان سرکرده لندن نشینشان باشد. چیزی نمی بینم. سخنرانی دوم هم تمام می شود و نوبت به سینه زنی می رسد. مداح می گوید: "جوونا بیاید جلو، میوندار بشید!"
جوانترها جلو می روند و پیرمردها دور مجلس می نشینند. ناگاه چشمانم با دیدن صحنه ای که می بینم هشت تا می شود. پیراهن هایشان را در می آورند و...!!!۱
ناگهان مردی میزند سر شانه ام: "شما نمیری جوون؟"
من ابدا چنین کاری بکنم! به من من می افتم: "من... من نه! نمیتونم."
چهره مرد برافروخته می شود: "چی؟... چرا؟"
- خب... خب کار خوبی نیست...
- کی گفته عزاداری برای سیدالشهدا کار بدیه؟
- من همچین حرفی نزدم! من فقط نمیخوام لباسمو دربیارم...
صدایمان توجه چندنفر را جلب می کند و دورمان جمع می شوند. آخر کار هم محترمانه و تکفیر کنان به طرف در خروج راهنمایی ام می کنند!!
خب بحمدالله حجت تمام شد.

نگرانی ام ده برابر می شود. با این نفوذ روی مردم، به این راحتی نمی شود جمعشان کرد!

ادامه دارد...

 

۱_ حضرت آقا فرمودند " من بشدت مخالفم با برهنه شدن". http://snn.ir/fa/news/366138/

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۶/۱۳

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی