در زیارت عاشورا چه می گوییم؟
بسم الله الرحمن الرحیم
در زیارت عاشورا چه میگوییم؟
برای سلامتی امام زمان علیه السلام که صاحب این مجالس عزا و صاحب این مصیبت عظمی میباشند صلوات، صلواتی با توجه و محبت.
درباره ی زیارت عاشورا بعضی گفته اند که از احادیث قدسیه است. یعنی خدا فرموده است. خداوند توسط جبرئیل امین به رسول اکرم صلوات الله علیه وآله وسلم و آن حضرت به ائمه اطهار علیهم السلام رسانده است.
هر گاه بخواهیم امام حسین علیه السلام را زیارت کنیم با اینکه در خانه هایمان هستیم با خواندن همین زیارت عاشورا امام را زیارت کرده ایم.
امام محمد باقر علیه السلام فرمودند: اگر امام حسین علیه السلام را این چنین زیارت کنیم خداوند صدهزارهزار درجه برایمان بنویسد و مثل کسی باشیم که با امام حسین علیه السلام شهید شده ایم و با امام حسین علیه السلام در درجاتشان شریک شویم و ثواب زیارت هر پیغمبر و رسول و ثواب زیارت هر که زیارت کرده امام حسین علیه السلام را، از روزیکه شهید شده اند برایمان مینویسند و امام محمد باقر علیه السلام فرمودند که اگر میتوانید هر روز این زیارت را ولو در خانه خود، بجا آورید که تمام این ثوابها برایتان محسوب میشود.
خب این زیارت با اینهمه فضیلت، وقتی به محتوایش توجه میکنیم متوجه یکسری حقایق لطیفی می شویم.
یکی از اسرار این زیارت، برائت از دشمنان امام حسین علیه السلام و تسلیم بودن در برابر حق یعنی امام است که همان تولی و تبری است که از اهم واجبات است.
وقتی میگوییم: یا اباعبدالله إِنِّی سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَکُمْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ؛ یعنی تسلیم فرامین شما هستم و با دشمنان شما در جنگم تا قیامت. این حقیقتی است که هیچگاه، ایندو با هم جمع نمیشود یعنی دوستی با امام و با دشمنان امام علیه السلام. یعنی حق و باطل با هم جمع نمیشود.
امام علیه السلام عاشق خداوند است و دیدیم که با دشمن خدا بیعت نکردند. اگر بیعتی بود که دیگر اینهمه جنگ و مصیبت ببار نمی آمد.
در این زیارت ابتدا دشمنان حضرت را لعن میکنیم. خدا لعنت کند اینها را که اساس ظلم و جور را برپا کردند، خدا لعنت کند کسانی را که مقام شما را غصب کردند و خود را امیرمؤمنان نامیدند. خدا لعنت کند کسانی که شما را کشتند.
پس دشمن خدا را باید لعنت کرد و از او دوری جست (بَرِئْتُ إِلَی اللَّهِ وَ إِلَیْکُمْ مِنْهُمْ)
اینکه در میدانی، بزرگ نوشته اند دیگر مرگ نگویید میخواهیم زندگی کنیم، یعنی چه؟!! این چگونه زندگی است!
یا گویند رابطه مان را با هیچ کس نباید قطع کنیم! اینکه مخالف با قرآن است. پس تولی و تبری چه میشود؟! اگر بادشمن خدا باشیم، دیگر مسلمان نیستیم. خداوند در قرآن میفرماید دشمن خدا را در دل راه ندهید.
اینکه به آقا امام حسین علیه السلام میگوییم: من با آنهایی که با شما در جنگند، دشمنم، با دشمنان شما در جنگم. خب الآن که این زیارت را میخوانیم سالها از شهادت امام حسین علیه السلام میگذرد، مگر این دشمنان امام الآن هم هستند؟؟!! خب این نیاز به شناخت و معرفت دارد.
باید برویم دنبالش و حق و باطل را بشناسیم.
اینکه فرمودند کل یوم عاشورا، هر روز عاشوراست، یعنی همچنان هر روز جنگ بین حق و باطل است. لذا برای پیروزی در این جنگ باید شناخت داشته باشیم. ببینیم که آیا در صف دشمنان خدا هستیم یا در صف اصحاب امام حسین علیه السلام.
می گوییم: "إِنِّی سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکُمْ" آقا من تسلیم شما هستم این تسلیم بودن یعنی چه؟؟ همین الان که ما اینجا هستیم آیا تسلیم امام و خدا هستیم یا نه؟ یا اینکه فقط زبانم، گویای این مطلب است و دلم جای دیگر است.
خب اینکه تسلیم آقا باشیم و بطرف آقا برویم و از دشمنان آقا دور شویم، همه اینها نیاز به شناخت دارد، معرفت میخواهد. تا امام را نشناسیم نمی توانیم تسلیم باشیم. وقتی امام را بشناسیم با آن خصوصیات بالا و آن پاکی البته تا آن مقداری که عقلمان برسد، دوستی و محبت به حضرتش پیدا میشود. وقتی او را دوست بداریم، هر چه آقا بفرماید عمل میکنیم. پس مقدمه اش شناخت است.
من تسلیم شما هستم، هر چه شما بگویید می پذیرم.
خب حالا باید به دلمان رجوع کنیم ببینیم آیا ما تسلیم هستیم؟!
اگر مثل اماممان نباشیم مسلما در صف دشمنان او هستیم.
آیا چشممان امام حسینی هست؟ آیا با این چشم گناه میکنیم؟ آیا دل و زبان و گوش و اعضاء و جوارح ما امام حسینی ست؟؟ به قلب و دلمان رجوع کنیم، آیا آرزوهایی که در دل داریم، آرزوهای امام حسینی است؟؟
امام حسین علیه السلام برای رضای خدا از همه چیزشان گذشتند، حتی فرزندشان حضرت علی اکبر علیه السلام را که شبیه ترین افراد خَلقا و خُلقا به حضرت رسول اکرم صلوات الله علیه وآله وسلم بود را در راه خدا دادند. آیا ما قلبأ چنین هستیم؟
ما که از خوردنی و پوشیدنی و خودنمایی نمی گذریم، میشود گفت که ما امام حسینی هستیم؟
در این زیارت می گوییم: ما در تمام عمر تا روز قیامت تسلیم شما هستیم، پس تنها در روز عاشورا نیست.
کسی که تسلیم باشد مثل حضرت زینب سلام الله علیها می باشد که فرزندانشان را برداشتند و با اجازه همسر بدنبال امام و برادرشان به راه افتادند. آنقدر مصیبت دیدند مصیبت های شدید؛ و کاملا در صحنه حضور داشتند و آن شهادتها را مشاهده میکردند اما چون برای خدا بود راضی بودند حتی با اینهمه مصیبت، نماز شبشان هم ترک نشد.
آیا ما هم اینچنین تسلیم هستیم؟؟
امام وقتی حرکت کردند برای امر به معروف و نهی از منکر بود چون به دین عمل نمیشد. ما باید به خودمان رجوع کنیم آیا ما به دین عمل میکنیم یا نه؟ همه اینها معرفت میخواهد، مسئولیم باید دنبالش برویم تا حق را بشناسیم
برخی از این افرادی که برای کشتن امام علیه السلام آمده بودند فکر میکردند امام دشمن خارجی است. اما چون دلشان تسلیم خدا و امام بود با اینکه در لشکر کفر یعنی ابن سعد بودند اما از دشمنان خدا بیزاری جستند و بطرف امام آمدند. (بَرِئْتُ إِلَی اللَّهِ وَ إِلَیْکُمْ مِنْهُمْ)
از دشمنان خدا بیزاری میجوییم و به سوی خدا و شما میآییم. چگونه میشود در لشکر کفر باشیم ولی هدایت شویم و رو به امام آوریم؟! این در اثر معرفت و شناخت حق ممکن میشود.
در این زیارت میخوانیم: «فَأَسْأَلُ اللَّهَ الَّذِی أَکْرَمَ مَقَامَکَ وَ أَکْرَمَنِی (بِکَ) أَنْ یَرْزُقَنِی طَلَبَ ثَارِکَ مَعَ إِمَامٍ مَنْصُورٍ مِنْ أَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ؛ از خدا که مقامت را گرامى داشت، و مرا به وسیله تو کرامت بخشید، درخواست میکنم، که خون خواهى تو را همراه پیشواى یارى شده از اهل بیت محمّد (درود خدا بر او و خاندانش) روزى من کند»؛ یعنی خدایا به من عنایت کن که جزو کسانی باشم که با آقا امام زمان علیه السلام در گرفتن انتقام خون امام حسین علیه السلام شریک باشم. پس باید امام زمانی شویم. سعی کنیم پاک شویم تا با پاکان باشیم.
اینکه گوییم خدایا بواسطه امام حسین علیه السلام در دنیا و آخرت به ما آبرو بده کجا معلوم میشود؟ لحظه مرگ معلوم میشود که آبرومند بوده ایم یا نه. آیا با ایمان از دنیا رفته ایم یا نه.
می گوییم: «أَتَقَرَّبُ إِلَی اللَّهِ ثُمَّ إِلَیْکُمْ بِمُوَالَاتِکُمْ وَ مُوَالَاةِ وَلِیِّکُمْ؛ تقرّب می جویم به سوی خدا سپس به سوی شما به وسیله دوستی و ولایت شما» یعنی میخواهیم با امام نزدیک باشیم؛ این نزدیکی جسمانی نیست. جسم ما که کنار امام نیست این تقرب و نزدیکی معنویست.
اویس قرنی در یمن بود با آنهمه فاصله، به عشق دیدار رسول خدا صلوات الله علیه و آله به مدینه آمد ولی موفق به زیارت آقا نشد. اما رسول خدا صلوات الله علیه و آله وسلم وقتی از سفر برگشتند با اینکه اویس نبود ولی فرمودند: بوی بهشت می آید.
«اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد» خدایا لعنت بفرست بر اول کسی که به حق رسول خدا صلوات الله علیه و آله و آل او ستم کرد و آخرین کسی را که بر این ستم کردن پیرو اوست.
دارد که بعضی علما این فراز از زیارت را نمی خواندند چون می ترسیدند که مبادا این لعن شامل آنها نیز بشود و آنها از جمله کسانی باشند که در حق حضرت رسول اکرم و اهل بیت ایشان علیهم السلام ظلم و ستم کرده باشند.
کسیکه حق امام و حجت خدا را نشناسد و معرفت نداشته باشد ندانسته ظلم میکند باید معرفت بدست آورد.
آن اشکی که با معرفت ریخته میشود، اصلا با اشکی که بدون معرفت ریخته میشود برابر نیست. گویند موقعی که میخواستند سر مبارک آقا امام حسین علیه السلام را جدا کنند. حضرت زینب سلام الله علیها به عمرابن سعد فرمود: آیا ایستادی و تماشا میکنی؟ میگویند: ابن سعد سرش را برگرداند و اشک ریخت.
در زیارت میگوییم: وَ ثَبِّتْ لِی قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ. خدایا مرا در این مسیر ثابت قدم بدار.
اینطور نباشد که همینکه محرم میاید همه اشک میریزیم و وقتی در مجلس گناه و غییت قرار می گیریم ما هم جزو غیبت کنندگان باشیم. نکند که اهل گناه باشیم. اگر حتی دلمان با اهل گناه باشد جزو آنها خواهیم بود.
دارد که جابربن عبدالله (اول زائر امام حسین علیه السلام) که نابینا شده بود وقتی به سر قبر آقا علیه السلام رفت آنچنان اشک ریخت و گریه کرد که غش کرد. به خدا عرضه داشت خدایا مرا با امام حسین علیه السلام محشور کن. گفتند: چطور میشود که چنین گویی تو که با آنها نبودی؟ گفت خودم از پیامبر شنیدم که فرمودند: هر کس دلش بخواهد و راضی باشد به عمل کسی، او هم در آن عمل شریک است.
«داستانی را در کتاب لهوف از سیدبن طاووس نقل شده که فردی گوید: مرد نابینایی را دیدم که شاهد کشته شدن حسین علیه السلام بوده، پرسیدم چرا چشمت نابینا شده؟ گفت: من یکی از ده نفری هستم که شاهد کشته شدن حسین علیه السلام بودم ولی من شمشیر نکشیدم و تیری پرتاب نکردم. چون حسین علیه السلام کشته شد به خانه ام بازگشتم و نماز عشاء خواندم و خوابیدم در عالم خواب شخصی آمد مرا گفت: رسول خدا تو را احضار فرموده، حاضر به خدمتش باش. گفتم مرا با او کاری نیست. او گریبان مرا گرفت و کشان کشان به خدمتش برد دیدم رسول خدا صلوات الله علیه و آله در بیابانی نشسته و آستین بالا زده و حربه ای در دست دارد و فرشته ای در مقابل حضرت ایستاده و شمشیری از آتش به دست اوست. نه نفر از دوستان مرا کشت. به هر یک که شمیر می زد سراپایشان را شعله آتش فرا میگرفت. نزدیک به حضرت رفتم و در محضرش به زانو درآمدم و گفتم: سلام بر شما ای رسول خدا، حضرت جوابم را نداد. مدتی گذشت سپس سربرداست و فرمود: ای دشمن خدا احترام مرا از میان بردی و خاندان مرا کشتی و حق مرا ملاحظه نکردی و کردی آنچه کردی. عرض کردم، به خدا ای رسول خدا من نه شمشیری زدم و نه نیزه ای و نه تیری پرتاب نمودم. فرمود: راست میگویی ولی بر سیاهی لشکرشان افزودی، نزدیک بیا. نزدیک رفتم. طشتی پرخون در مقابل حضرت بود مرا امر فرمود: این خون فرزندم حسین است. پس از همان خون بر چشم من کشید و من از خواب بیدار شدم و تا امروز هیچ نمیبینم.»
اَللَّهُمَّ ارْزُقْنِی شَفَاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِوَ ثَبِّتْ لِی قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَیْنِ الَّذِینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْنِ علیه السلام؛
خدایا به ما عنایت فرما که در روز ورود به محشر مورد شفاعت آقا امام حسین علیه السلام قرار بگیریم. آمین
استاد اخلاق مرحوم حاج آقا اتابکی