هوالحق

هوالحق
بایگانی

بحث ایمان

چهارشنبه, ۱۹ مرداد ۱۴۰۱، ۰۶:۳۶ ب.ظ

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى یُسَبِّحُ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ. سوره حشر آیات 21 تا 24

 

بحث در مورد ایمان است. گفتیم ایمان یک وقتی هست که در مورد وجود خدا و پیامبر و امام و معاد و ... است اما یک وقتی هست که بحث میکنیم اینها را که باور کردید باید یک آثاری در وجودتان پیدا شده باشد، اگر نشده باشد باور نشده بهش ایمان نمیگویند.

 بحثمون در مورد این است.

میگوید آقا اگر مومن باشید باید به نفس خودتان غلبه پیدا کرده باشید غلبه پیدا نکرده باشید مومن نشدید این که در کتاب نیست کتاب میگوید خدا هست و نشانه هاش هم این است حتی اگر از کافران بپرسید آیا این عالم را این بتها درست کرده اند؟ میگویند نه خدا درست کرده اینها شفعاء عند الله هستند پیش خدا ما را شفاعت میکنند!

حالا که باور کردیم خدا هست پیغمبر هست معاد هست، حالا اگر چنانچه میخواهید بفهمید این دانسته ها علم است یا ایمان؟

بدانید اگر ایمان باشد خدا در قران بعد از چندین قسم میفرماید: "قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا" تهذیب نفس. باید با تهذیب این نفست را تسلیم کنی در آنصورت میتوانید ان شاءالله مومن باشید والا نه.

تازه بازهم میفرماید: اللّهُمَّ لا تَکلنی إلی نَفسی طَرفَةَ عَینٍ أبَداً.. خدایا به اندازه یک چشم بر هم زدن من را به حال خودم وا مگذار...

یعنی اینطوری نیست که حالا که کسی مومن شد دیگر خیالش راحت باشد. خیر. خیلی ها مومن بودند ولی در اثر ضعف با چه عبادتها و ریاضتهایی از دست رفتند.

بحث سر این است میگوید مومن باید صادق باشد. صادق نباشد مومن نیست. نشانه مومن صدق، راستی و امانت داریست.

میگوید هر چه که در اختیارش هست از زندگی، زن و بچه و... همه اینها امانت است. اگر چنانچه مومن باشد این امانتها را صحیح و سالم تحویل میدهد. هر چه این ایمان بیشتر و قویتر باشد این امانت داری محکمتر است.

اینکه برای یه مشت خنزر پنزر اینقدر ناراحتند چون ایمان نیست. میفرماید این ایمان آن چیزیست که جلوی غلبه هوی نفس را میگیرد. اسیر مال و زندگی و مقام و شهرت و تو چه گفتی من چه گفتم و چرا اینجور کردی آنجور نکردی و.... نیست. آن "من" برداشته می شود. صحبتها کِش پیدا نمیکند به جر و بحث تبدیل نمیشود و دعوا درست نمیشود. سریع با اولین یا دومین جمله دعوا تمام میشود. میگوید اگر شما درست گفتید خدا من را شفا دهد اگر درست نگفتید خدا تو را شفا دهد، این کار امام است وقتی به امام جسارت کردند امام فرمودند: اگر این نسبت‌ها که به من داده ای در من وجود دارد از درگاه خدا پوزش می خواهم و استغفار می کنم. اما اگر نسبت های تو دروغ بوده باز هم از درگاه خداوند می خواهم گناه تو را ببخشد..

میفرماید این اصل و ریشه است اگر چنانچه ایمان ضعیف باشد "ماتَ قَلبُهُ" دلت میمیرد. اینکه میگویند: "شب قدر آدم بره زنده بشه" یعنی این دل مرده شده حالا تو این شبها تقویتش میکنند تا قلب دوباره زنده شود. قلب زنده در امتحانات رفوزه نمیشود "وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ"... لذا میفرماید و بشر الصابرین.

سَر ایمان صبر است میفرماید بفرما بهشت به خاطر آن صبرت سَلَامٌ عَلَیْکُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ. اگر صبر نداری و زود عصبانی میشوی تأمل کن آقا

 امام آمده اند پشت در خانه ای که خارج از مدینه داشتند همراهان امام هم هستند هرچه در میزنند غلام در را باز نمیکند همراهان پیشنهاد کردند از دیوار بالا روند آقا گفتد نه خلاصه آقا گفتند برمیگردیم. صدای کار کردن غلام میآمد، آقا که گفتند برمیگردیم آمد در را باز کرد آقا گفتند چرا در را باز نمیکنی گفت آخر خیلی از صبوری شما گفتند خواستم ببینم این حرفا درست است یا نه! آقا گفتند خب باشه برو آزادت کردم...

ما بودیم چیکار میکردیم؟؟

به غلامش گفت فلان کار را انجام بده آقا آمدن دیدن غلام خوابیده آقا ایستادند جلوی آفتاب تا سایه شون بیوفته روی غلام تا راحتتر بخوابد. تا بالاخره غلام بیدار شد آقا گفتند مگه قرار نبود بری فلانجا فلان کار را انجام دهی؟

خدا وکیلی ما اگر کارگرمان وسط کار بخوابد چه کار میکنیم؟؟

میگوید آقاجان ایمان یعنی اینکه انسان قبل از ایمان، برای خودش کار میکرده، حالا که مومن شده و به خدا گفته "ایاک النعبد"، یعنی دیگه از حالا به بعد نوکر توام فقط نوکر توام. یعنی هر کاری میکند به کسی منتی ندارد نمیگوید ما جوانیمان را به خاطر شما برای زندگی شما و... خرج کردیم. نه؛ میگوید ما آنچه که باید انجام وظیفه میکردیم اگر نکردیم حلال کنید به همسرش به بچه هاش و...

 

تو این مسجد حوری نشسته بودم یک کسی گفت فردا صبح تشیبع جنازه خانم فلانی است. کسی که بغل دست من نشسته بود و آدم سرشناسی هم بود گفت: "خوشبحالش خدا شانس بده". یک ماه نکشید که اعلام کردند فردا صبح تشییع جنازه خانمِ همان آقاست که گفت خوشبحالش!

یک کسی خانمش از دنیا رفته بود، خیلی گریه میکرد. برادر خانمش بهش گفت منکه خواهرم را میشناختم همچنین چیزی نبود که تو برایش اینچنین گریه میکنی و اینقدر بیتابی میکنی؟! گفت: خدا هر چه که من داد به خاطر صبری بود که با این خانم میکردم.

خانمش یک بیماری گرفته بود که صورتش خیلی ناجور شده بود منظره خیلی بدی پیدا کرده بود خانم از این وضعِ خودش خیلی رنج میبرد و ناراحت بود. شوهرش که دید همسرش خیلی ناراحت است رفت با دکترش هماهنگ کرد که من را که آوردند پیش شما بگو این چشم ها آب سیاه آورده و دیگر کار از کار گذشته و کور شده است.

آقا مدتی در خانه از درد چشم گله میکرد تا اینکه یک روز کلی داد و بیداد و آه و ناله که آخ چشمم وای چشمم، هیچ کجا رو نمیبینم و... خلاصه او را آوردند پیش همان دکتر. دکتر هم تا او را دید گفت چرا اینقدر دیر او را آوردید دیگر کار از کار گذشته و... خلاصه کمی دارو برایش نوشت و رفتند خانه و تا  سالها این آقا مثل کورها زندگی میکرد تا اینکه خانمش در اثر همان بیماری فوت شد. وقتی بعد از فوت داشت کار میکرد آدمها گفتند: مگه شما چشمت میبینه که داری کار میکنی. گفت همسرم از اینکه من او را اینطور ببینم رنج میبرد من برای اینکه او ناراحت نباشد اینهمه سال کورمال کورمال زندگی کردم تا او راحت باشد.

روزی آقای خوانساری را دیدند که هی میگفت الهی شکر، الهی شکر. یکی سوال کرد: آقا چی شده که هی خدا رو شکر میکنید. گفت: الهی شکر که جواب خانم را ندادم.

ایمان اینجوریست نه افراط نه تفریط نه اسراف نه تبذیر...

میفرماید کسی که مومن باشد ملاقات با خدا را خیلی دوست دارد. حدیث قدسی است که خدا میفرماید دروغ میگوید کسی که بگوید من را دوست دارد ولی ملاقات با من و شب زنده داری و نشستن با من صحبت کردن را دوست نداشته باشد. دوستی هر چقدر که شدتش بیشتر باشد شب زنده داری و ملاقاتش با خدا بیشتر میشود.

خدا میفرماید اینکه میگوید من خدا را دوست دارم. "ایاک نعبد" فقط و فقط بنده توام و از تو کمک میخواهم اگر راست بگوید از خلوت کردن با من دریغ نمیکند. مومن خیلی دوست دارد وقت نماز شود بیاید ملاقات با خدا.

آقای بهجت رحمت الله علیه میفرمودند: اینهایی که تو این عشرتکده ها هستند اگر لذت و شیرینی نماز را بچشند تمام آنجاها را رها میکنند و میایند دنبال نماز. البته این لذت و شیرینی فقط مال مومن است. مومن نباشد میگوید نمازم را زودتر بخوانم خیالم راحت شود! مومن باشد میخواهد وقت نماز برسد با خدا صحبت کند.

مومن ساکت است ضرورت نداشته باشد حرف نمیزند. اهل بازی نیست. البته هر کدام از این صفتها آثار خودش را دارد. کسی که سکوت کند درهای حکمت برویش باز میشود. کسی که به خدا علاقه دارد و یاد خدا از ذهنش نمیرود، خدا میگوید وقتی تو یاد من کردی من هم یادت میکنم و آن یاد خدا خیلی آثار دارد. عنایات و توفیقات خاصی نصیب مومن میشود.

خدا میگوید: اگر مومن باشی "یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النّور" از تاریکی خارج میشوی و من فرقان به تو میدهم. وقتی تو مومن باشی من دوستت دارم.

مومن باشید دائم به خدا پناه میبرید و وقتی از تاریکی خارج شدید میفهمید چقدر برنامه هست که شما را گمراه کند. میدانید که نگاه کردن به نامحرم تیری از تیرهای شیطان است و تا ته جهنم میبرد. آنقدر شیاطین و نفس اماره برنامه دارند که شما را با خودشان ببرند. مومن مدام پناه میبرد به خدا و کم کم همه کارهایش عبادت میشود. چه درخانه چه در محل کار چه در خواب چه در بیداری همه اش عبادت میشود. همیشه در تمام کارها قصد غربت میکند. ولی اگر مومن نباشد تمام نعمتها نقمت میشود چون وقتی از نعمتها انطور که خدا گفته استفاده نشود نقمت میشود. چه نگاه کردن چه گوش دادن چه حرف زدن و... "اللّهُمَّ لا تَکلنی إلی نَفسی طَرفَةَ عَینٍ أبَداً" را در قنوت بخوانید در سجده آخر خلصنا من النار را بخوانید.

 

مومن انقلابی است.

تمام معصومین انقلابی بودند. چون اگر انقلابی نبودند کسی به اینها کاری نداشت. اگر حضرت ابراهیم بتها را نمی شکست کسی او را داخل آتش نمی انداخت. حضرت موسی آمد به قصر فرعون و گفت به خدا ایمان بیاور و... که درگیری شروع شد. پیامبر ما صلی الله علیه و اله وسلم می آمدند در مسجد الحرام صحبت میکردند. بتها را شکستند و... .

اگر کسی در قلبش لات و عزی باشد ظاهر میشود. اگر ایمان نباشد بت درون ظاهر میشود. ولی ادم اگر واقعا مومن شوید و به یقین برسید "لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ" همه چیز را میبیند.

 

اگر مومن باشید انتظار فرج دارید یعنی حتی همین فردا.

مومن هیچوقت ناامید نیست چون همیشه پیش خداست. حضرت زینب و امام سجاد علیهم السلام را به عنوان اسیر وارد مجلس یزید کردند ولی طوری این بزرگواران در مجلس یزید صحبت کردند که نشان میداد از هیچ چیز نمیترسند.

امام خمینی قسم میخورد که من هرگز از اینها (ساواک) نمیترسیدم. ولی کسانی که با خدا نیستند فوق العاده ترسو هستند.

مومن همیشه پیش خداست و هیچ احتیاجی به تعریفهای آدمها ندارد. نیاز به تفاخر به آدمهای معمولی مثل خودش را هم ندارد. مومن خودش خودش را موعظه میکند و مرتب به خودش تذکر میدهد.

تمام عزت مال خداست مومن عزیز است ولی از این عزتی که مال خداست استفاده نمیکند خودش را خوار و ذلیل نمیکند.

مومن خیلی خوف دارد خوف از معاد. مدام میگوید خلصنا من النار. یکسره میگوید خدایا اعمالم زشته و... منو نسوززون...

در جای دیگه میفرماید: "وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ" نمیگوید عذاب ربه میگوید مقام ربه. این خوف یعنی اگر تو خدا را بشناسی که خدا یعنی چه، صاحب هستی یعنی چه، قدرت مطلقه یعنی چه، هر چه هست در محضر اوست و.... یعنی چه، آنوقت خوفت بیشتر میشود. هر چه خدا رو بیشتر بشناسید خوفتان بیشتر میشود این خوف مقام است با خوف عذاب فرق دارد. یعنی اگر ان شاءالله یک روزی امام زمان علیه السلام را دیدید و ایشان صدایتان کرد میخواهید برید جلو اما نمیتوانید میخواهید حرف بزنید نمیتوانید. این حالات، خوف از فاصله است. ایشان فاصله اش با شما بسیار زیاد است. این فاصله خوف میآورد. حالا فاصله ما با خدا چقدر است؟ بی نهایت...

مومن از خدا میترسد. مومن از اینکه خدا گفته است شب که میخوابید میمیرید، خیلی میترسد. اگر خوف ندارید بدانید باور مرگ ندارید؛ اینکه چند روزی هستید بعد دیگر برای ابد و همیشه میروید را باور ندارید. اگر باور داشتید خیلی خوف داشتید.

آقاجون اگر یک بچه بگوید آتش!!! میدوید ولی خدا اینطور در قرآن از آتش میگوید اصلا انگار نه انگار. این برای اینست که ایمان درست نیست. اگر ایمان درست بود رفع ضرر میکردید. برای مومن بهترین جا بهشت است یعنی شما این چند لحظه از عمرت را فقط در اذای بهشت بده...

باید مومن مجاهد باشد ضد انقلاب مومن نمیشود. برنامه زندگیت جهاد باشد. جهاد اکبر جهاد با نفس. نمیشود مومن باشید ولی جهاد با نفس نداشته باشید.

مومن تشنه عبادت است.

مومن در مقابل ظلم می ایستد. در طول تاریخ آنانکه جلوی ظالمین ایستادند مومنین بودند. هر چه ایمان قویتر باشد عزیزتر هستید و تن به ذلت نمیدهید. مومن نه از کسی میترسد ونه تحت تاثیر تعریف و تمجید چاپلوسی و تملق کسی قرار میگیرد. و از کسی هم تملق و چاپلوسی نمیکند.

 مومن یار ولایت است. تحت هیچ شرایطی دست از ولایت برنمیدارد.

 

بحث ایمان مرحوم حاج آقا اتابکی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۰۵/۱۹
seyed hossein hovalhagh

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی