هوالحق

هوالحق
بایگانی

بسم الله الرحمن الرحیم

 


علیم و حکیم

علم نامحدود خداوند، تمام عالم هستی را شامل می‏شود. لذا ذرّه‏ ای در عالم، از علم او پوشیده نیست. علم او بر ازل و ابد یکسان است:

* وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ؛ کلیدهای غیب تنها نزد اوست؛ جز او کسی آن را نمی‏داند. آنچه را در خشکی و دریاست می‏داند. «انعام: ۵۹»

* لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ وَ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ؛ هیچ چیز مانند او نیست. او شنوا و بینا است [و چیزی در عالم از او مخفی نیست]. «شوری: ۱۱»

 

اراده، مشیّت و قدرت الهی

خداوند می‏فرماید:

* إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ؛ فرمان خداوند چنین است که هرگاه چیزی را اراده کند، تنها می‏گوید: موجود باش؛ آن نیز بی‏درنگ موجود می‏شود. «یس: ۸۲»

قدرت خداوند از هر نظر نامحدود است و هر امر ممکنی را شامل می‏شود. هر زمان اراده کند، انجام می‏دهد و هر زمان اراده محو و نابودی چیزی کند، از بین می‏رود؛ یعنی قدرت او توأم با مشیّت و اختیار است:

* تَبارَکَ الَّذی بِیَدِهِ الْمُلْکُ وَ هُوَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ؛ بزرگوار و متعالی است خداوندی که فرمانروایی، قدرت و حکومت جهان هستی به دست اوست و بر هر چیزی تواناست. «ملک: ۱»

 

ازلیّت و ابدیّت

واجب الوجود، وجودی است که هستی او عین ذات اوست. بنابراین خداوند ازلی و ابدی است.

حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه می‏فرمایند: خداوند اوّلی است که قبل ندارد تا چیزی قبل از او باشد و آخری است که بعد ندارد تا چیزی بعد از آن باشد.

* هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیمٌ؛ اوّل و آخر هستی است و پیدا و پنهان همه وجود از اوست؛ و او به همه امور عالم و داناست. «حدید:۳»

اگر خداوند ازلی نباشد، باید حادث باشد. اگر حادث باشد، نیاز به علّتی دارد تا او را ایجاد کرده باشد و این محال است؛ چون واجب الوجود، عین وجود و صرف وجود است و اوّل و آخر ندارد و عدم در او راه ندارد.

 

حیّ و قیّوم

خداوند در قرآن می‏فرماید:

* اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ؛ معبودی جز خداوند یکتا نیست و او زنده و نگهدارنده است. «آل عمران: ۲»

هنگامی که مفاهیم علم، قدرت، اراده و... در مورد مخلوقات به کار می‏رود، حکایت از کمال آن موجود می‏کند؛ بنابراین کامل‏ترین مرتبة این صفات در علّتِ هستی ‏بخش باید موجود باشد؛ زیرا هر کمالی در مخلوق، از خدای متعال (خالق) است و مخلوقات هر لحظه محتاج و نیازمند دریافت فیض از هستی‏ بخش هستند. بخشندة این صفات، خود باید واجد آن باشد تا به دیگران افاضه کند. محال است آن که حیات را می‏آفریند، خودش فاقد حیات باشد. کسی که علم و قدرت به مخلوقات می‏دهد، نمی‏شود که خودش عاجز باشد.

خداوند می‏فرماید:

* وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها....؛ [خداوند متعال] علم همه اسم‏ها را به آدم ـ علیه السّلام ـ آموخت [یعنی اسرار آفرینش و نام‏گذاری موجودات را به حضرت آدم ـ علیه السّلام ـ آموخت.].«بقره:۳۱»

* هُوَ اللَّهُ الَّذی لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ. هُوَ اللَّهُ الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏ یُسَبِّحُ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ؛ اوست خدای یکتایی که معبودی جز او نیست؛ فرمانروا و حاکم اصلی اوست، از هر نقص پاک و منزّه است؛ ایمنی‏ بخش است؛ نگهبان و مراقب همه چیز است؛ غالب و قاهر و با اراده نافذ، با جبروت و بزرگوار است. منزّه و پاک است از هر چه برای او شریک قرار می‏دهند. اوست خداوندی که آفریدگار عالم است؛ پدید آورنده‏ ای بی‏سابقه و صورت بخشی است [بی نظیر]. همه نام‎های نیکو از آن اوست و آنچه در آسمان‎ها و زمین است، همه تسبیح گوی او هستند. اوست خدایی مقتدر و حکیم. «حشر: ۲۳و۲۴»

 

نفی رؤیت و جسمیت

خداوند جسم ندارد و قابل رؤیت نیست؛ زیرا لازمه مرئی بودن، جسم داشتن است. جسم، مرکّب از اجزا و محتاج به آن است؛ حجم و مکان دارد و محدود است. در حالی که این خصوصیّات با واجب الوجود بودن سازگار نیست؛ زیرا خداوند جسم ندارد و مجرد است و ماهیّتی ندارد و بی‏نهایت است.

* لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطیفُ الْخَبیرُ؛ او را هیچ چشمی نمی‏بیند؛ [ولی] او همه چشم‏ها را می‏بیند. او لطیف و نامرئی و به همه چیز عالم و آگاه است. «انعام: ۱۰۳»

 

بی‏ مکان بودن

خداوند متعال خالق مکان و زمان و مافوق آن است. همه مکان‏ ها و زمان‏ ها برای او یکسان است؛ دور و نزدیک برای ذات پاک او مفهومی ندارد.

* وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلیمٌ؛ مشرق و مغرب، همة ملک خداست. پس به هر طرف رو کنید، رو به سوی خداوند است. خداوند بی‏ نیاز و به همه جا محیط و به همه چیز داناست. «بقره:۱۱۵»

برخی از فرق اسلامی که اعتقادات و دین خود را از معصومین : نگرفته‏اند و از طریق وحی محروم هستند، معتقدند که خداوند متعال ـ معاذ الله ـ در روز قیامت با چشم ظاهری قابل رؤیت است. به آیات قرآن استناد می‏کنند؛ در صورتی که اشتباه تفسیر می‏کنند. مانند:

* وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ. إِلى‏ رَبِّها ناظِرَةٌ؛ صورت‏ هایی در روز قیامت شاداب و مسرور هستند. به سوی پروردگارشان نظر می‏کنند. [کنایه از منتظر لطف و رحمت حق تعالی بودن است.] «قیامت:۲۳ و۲۳»

* الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى؛ خداوندِ رحمان، بر عرش مسلّط است. [یعنی در مقام فرمانروایی و تدبیر است]؛ [کنایه از سلطه، قدرت و علم ربوبی خداوند است.«طه: ۵»

* یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدیهِم؛ دست خدا بالای دست آن‏هاست.... [کنایه از قدرت فائقة خداوند متعال است.] «فتح: ۱۰»

 

شرک

شرک بر دو نوع است: جلی و خفی. شرک جلی یا آشکار مربوط به عالم اندیشه و اعتقادات است که همتایی را برای خداوند قائل شوند و دیگری را نیز خدا بدانند؛ مانند بت پرستان که برای هر کدام از پدیده‎های خلقت، ربّ النوعی در نظر می‏گرفتند و فرزند دختر برای خداوند قائل بودند.

شرک خفی یا پنهان آن است که غیر خدا را در کارهای خود در نظر بگیرد؛ یعنی دیگران را مستقل بداند و عبادت کند. اگرچه در ظاهر خداپرست است، در دلش غیر خدا راه دارد.

رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: راه یافتن شرک در اندیشه‏ ها و عقاید، آن‏چنان آهسته و بی‌سر و صداست که راه رفتن مورچه سیاه در شب تاریک بر سنگ سیاه.

 

علل انحراف از دین

در این رابطه به دو مورد اشاره می‏کنیم:

اوّل عدم شناخت صحیح از تعالیم دین، گرایش به مادّیّات (مال، هوی و هوس‏ ها، تبهکاری ‏ها، بی‏ تفاوتی، سستی و راحت طلبی، سرگرمی ‏ها و...)، لغزش سران اسلامی و بی‏ دینی آن‏ها و قدرتی که پیدا کردند، مانند دادگاه تفتیش عقاید با آن برخوردها، علّت مبارزه بر علیه دین شد که هنوز این مبارزة ضدّ دینی و ضدّ روحانی ادامه دارد؛ ولی باید دانست که با این همه تکنولوژی، صنعت و پیشرفت علمی و این همه ظلم، جنایت، غارت و چپاول و کشتار جمعی مردم ضعیف، ضرورت دین از هر زمانی بیشتر درک می‏شود. نجات بشر در دینداری و تقواست.

علّت دیگر: حس گرایی (معبود و محبوب محسوس را خواستن) و نپذیرفتن خداوندی که مجرّد مطلق است و محسوس نیست؛ در صورتی که حقیقت انسان یعنی روح او، عقل او، علم او، محبّت او، اراده او و امثال آن، مادّی و محسوس نیستند و با حواسّ ظاهری درک نمی‏شوند.

 

موانع ایمان

عوامل کسب ایمان، عقل سلیم و فطرت پاک است. اگر این‏ها آلوده شده باشند، آدمی را در حجاب، ظلمت و جهل کامل فرو می‏برند و گاه، انسان روشن‏ترین حقایق حسّی را نیز درک نمی‏کند.

* لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ؛ آن‏ها دل‎ها و عقل‎هایی دارند که با آن [اندیشه نمی‏کنند و] نمی‎فهمند؛ چشم‏هایی دارند که با آن نمی‏بینند و گوش‎هایی دارند که با آن نمی‏شنوند. آن‏ها همچون چهارپایانند؛ بلکه گمراه‏تر. این‏ها همان غافلانند [چرا که با داشتن همه گونه امکاناتِ هدایت، باز هم گمراهند].«اعراف: ۱۷۹»

* وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَیْها آباءَنا وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ أَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ؛ چون کار زشتی انجام دهند، می‎گویند: پدران خود را بر این عمل یافتیم و خداوند ما را به آن دستور داده است. بگو: خداوند [هرگز] به کار زشت فرمان نمی‎دهد. آیا چیزی به خدا نسبت می‏دهید که نمی‏دانید؟! «اعراف: ۲۸»

* ذلِکَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَیاةَ الدُّنْیا عَلَى الْآخِرَةِ وَ أَنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ؛ این [غضب و عذاب الهی] به خاطر آن است که زندگی دنیا را بیشتر از زندگی آخرت دوست دارند؛ و خداوند افراد بی‏ ایمان لجوج را هدایت نمی‏کند. «نحل:۱۰۷»

* الَّذینَ یُجادِلُونَ فی‏ آیاتِ اللَّهِ بِغَیْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ؛ کسانی که بدون هیچ دلیلی در آیات خدا جدال می‎کنند، کار آنان نزد خداوند [و مؤمنان] سخت ناپسند است....«غافر: ۳۵»

* أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى‏ قُلُوبٍ أَقْفالُهَا؛ آیا آن‎ها در قرآن تدبّر نمی‏کنند یا بر دل‏هایشان قفل نهاده شده است؟! «محمد ۲۴»

روح آدمی بر حسب طبیعت و فطرت نخستین آن، دارای صفا و جلائی است و حق ‏طلب است. اگر در مکتب دین تربیت نشد و آلوده و گرفتار گناه شد، قلب او مریض می‏شود؛ چون گناه، چشم دل و گوش دل را کور و کر می‏کند. انسان کر و کور، حق را درک نمی‏کند و نمی‎شود او را هدایت کرد. عالِم می‏شود؛ ولی ایمان وارد قلبش نمی‏شود؛ مسلم می‏شود؛ ولی مؤمن نمی‏شود. مهم‏ترین موانع ایمان عبارت است از:

حجاب شهوت و شهرت: مهم‏ترین مانع بر سرراه رسیدن به ایمان، عجب، کبر، خودخواهی، خودمحوری، خودبینی، از خود راضی بودن و خود را از همه بهتر دانستن است. وقتی تمام همّ انسان، شهوت، شهرت، مقام، ثروت و حبّ دنیا شد و هدف قرار گرفت، دیگر جز آن نمی‏بیند و به غیر آن نمی‏ اندیشد. این‏ها پرده ضخیمی بر عقل و فکر انسان است.

حجاب سطحی نگری و اهل تعقّل و تفکّر نبودن: عدم مطالعه در امور و سطحی نگری، باعث می‏شود که انسان بدی را خوب و بیراهه را صراط مستقیم بپندارد. ترک تدبّر در امور، باعث حجابی بر دل و تاریکی قلب می‏گردد.

* حجاب تقلیدهای کورکورانه: تقلید از متخصّصِ یک فن در مسایل تخصّصی که انسان از آن آگاهی ندارد و مورد لزوم زندگی است، تقلیدی ممدوح است؛ ولی اگر انسان آگاهی خود را به کلّی نادیده بگیرد و چشم و گوش‏ بسته و بدون تفکّر در امور، از دیگران پیروی کند، تقلیدی مذموم است؛ تقلیدی کورکورانه است که انسان را از شناخت حق باز می‏دارد و از پیروی آن محروم می‏سازد:

* وَ إِذا قیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ الشَّیْطانُ یَدْعُوهُمْ إِلى‏ عَذابِ السَّعیرِ؛ و چون به آنان گفته شود: بیایید از کتابی که خدا برای هدایت خلق فرستاده، پیروی کنید، جواب دهند: ما تنها از طریقی که پدران خود را بر آن یافته ‏ایم، پیروی می‎کنیم. آیا [باز پیرو آن‎ها می‎شوند؛] هرچند شیطان پدرانشان را به آتش دوزخ بخواند؟! «لقمان:۲۱»

به طور کلّی، گاه اعمال انسان در نزد نفس زینت داده می‏شود؛ به گونه ‏ای که کارهای خلاف را صواب و زشتی‏ ها را زیبا می‏پندارد. این باعث فریب خوردن شخص و بازماندن از شناخت حقیقت است:

* یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا وَ لا یَغُرَّنَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورِ؛ بى‏تردید وعده خدا حق است، پس زندگى دنیا شما را نفریبد، و مبادا شیطان شما را به [کرم و رحمت‏] خدا مغرور کند.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۱۲/۰۷

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی