هوالحق

هوالحق
بایگانی



بسم الله الرحمن الرحیم

 

آیات قرآن در رابطه با موضوع نبوت

قل الله یهدی لِلحق؛ ... بگو: تنها خداوند به حق هدایت میکند. «یونس:۳۵»

* آن عَلَینا لَلهُدی؛ به یقین هدایت و راهنمایی بر ماست. «لیل:۱۲»

 

راهنمایان بشر را، خداوند هدایت فرمود

من یهدِ اللهُ فَهُوَ لِمُهتَد؛ هر کس را خداوند هدایت نماید او هدایت یافته است. «کهف:۱۷»

اُولئکَ اَلذّینَ هَدَی الله فَبِهُداهُمُ اقتَدِه؛ آن‌ها (انبیاء: ) کسانی هستند که خداوند هدایتشان کرده است پس به هدایت روشن آن‌ها اقتدا کن. «انعام:۹۰»

وَمَن یَهْدِ اللَّـهُ فَمَا لَهُ مِن مُّضِلٍّ؛ هر کس را که خداوند هدایت کند هیچ گمراه کننده‌ای نخواهد داشت. «زمر:۳۷»

اللهُ اَعلَمُ حَیثُ یجعَل رِسالَتَه؛ خداوند داناتر است که رسالت خویش را کجا قرار دهد. (چون پیامبران را خود برای هدایت امت تجهیز فرمود) «انعام:۱۲۴»

إِنَّا أخْلَصْنَاهُم بِخَالِصَةٍ ذِکْرَى الدَّارِ وَإِنَّهُمْ عِندَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَیْنَ الْأخْیَارِ؛ ما آن‌ها را خصلت پاکی (و عصمت) بخشیدیم تا یاد قیامت کنند و آن‌ها در نزد ما از برگزیدگان و نیکان هستند. «ص: ۴۷و۴۶»

وَ کُلاً فَضَلنا عَلَی العالَمین؛ و تمامی (پیامبران را) بر [همه‌ی] جهانیان برتری دادیم. «انعام:۸۶»

النّبی اَولی بالمؤمنین مِن اَنفُسِهِم؛ پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است (یعنی صاحب اختیار جان و مال فرزندان آن‌ها می‌باشد). «احزاب:۵۶»

* آن الله و مَلائِکَته یصَلونَ عَلَی النَّبی یا اَیها الَذینَ آمَنو صَلّو عَلَیه وَ سَلَّموُا تَسلیما؛ خداوند و فرشتگانش بر پیامبر صلوات می‌فرستند ای کسانیکه ایمان آورده‌اید بر او صلوات فرستید و سلام کنید و کاملاً تسلیم رسول باشید. «احزاب:۶»

*لَقَد کانَ لَکُم فی رَسُول الله اُسوَه حَسَنَه؛ [مسلماً] برای شما در زندگی رسول خدا را بهترین الگو و سرمشق نیکو قرار دادیم. «احزاب:۲۱»

لَقَد مَنَّ الله عَلَی المؤمنینَ اِذَ بَعَثَ فیهِم رَسُولاً مِن اَنفُسِهِم؛ خداوند بر مؤمنان منت نهاد به این نعمت بزرگ بخشید هنگامیکه در میان آن‌ها پیامبری از خودشان مبعوث فرمود ... «آل‌عمران:۱۶۴»

یس و القرآن الحکیم اِنَکَ لَمِنَ المُرسَلین عَلی صِراطٍ مُستَقیم؛ سوگند به قرآن حکیم که تو قطعاً از رسولان (خداوند) هستی بر طریقی مستقیم. «یس:۱تا۴»

وَ ما اَرسَلناکَ اِلّا کافَهً لِلناس بشیراً وَ نَذیراً؛ و ما تو را به پیامبری نفرستادیم مگر برای همه مردم ( تا آن‌ها را به پاداش‌های الهی) بشارت دهی و (از عذاب او) بترسانی. «سباء:۲۸»

وَ ما اَرسَلناکَ اِلّا رَحمهً لِلعالَمین؛ ما تو را جز برای رحمت همه جهانیان نفرستادیم. «انبیاء(ع):۱۰۷»

قُل یا اَیهَا الناسُ اِنّی رَسُولُ اللهِ اِلیکُم جَمیعا؛ بگو: ای مردم من فرستاده خدا بر همه شما هستم. «اعراف:۱۵۸»

وَ رُسُلاً قَد قَصَصناهُم عَلَیکَ مِن قَبلُ وَ رُسُلاً لَم نَقصُصهُم عَلَیک؛ و سرگذشت (تعدادی) از پیامبران را پیش از این برای تو گفته‌ایم ولی سرگذشت (تعدادی) از پیامبران را بیان نکردیم. «نساء:۱۶۴»

ما کانَ مُحمَدُ اَبا اَحَدٍ مِن رِجالِکُم وَلکِن رَسولَ اللهِ وَ خاتَمَ النَّبیین؛ حضرت محمد (صلوات الله علیه و اله) پدر هیچیک از مردان شما نیست او رسول خدا و خاتم پیامبران است. «احزاب:۴۰»

شَرَعَ لَکُم مِنَ الدّین ما وَصی بِهِ نوُحاً وَ الذّی اَوحَینا اِلَیکَ وَ ما وَصَینا بِهِ ابراهیمَ و مُوسی و عیسی؛ آئینی را برای شما تشریع کردیم که به نوح توصیه کرده بودیم و از آنچه بر تو وحی نمودیم به ابراهیم علیه السلام، موسی علیه السلام و عیسی علیه السلام سفارش نمودیم. «شوری:۱۳»

* آن اَلذین یبایعونَکَ اِنَّما یبایعُونَ الله یدُالله فَوقَ اَیدیهِم؛ (ای رسول ما) کسانی که با تو بیعت می‌کنند (در حقیقت) تنها با خدا بیعت می‌نمایند (دست تو دست خداست) و دست خدا بالای دست آن‌ها است. «فتح:۱۰»

 

 

نبوت

سومین اصل از اصول اعتقادات شیعه، «نبوت» می‌باشد.

مسأله بعثت مسأله نیاز امت به هدایت و شریعت به نزدیک شدن به هدف خلقت انسان «لِیَعبُدونَ» است. استمرار نبوت، امامت است تا واسطه ما و الله باشند. اینها که واسطه ما و خدایند باید عصمت داشته باشند تا نقض غرض نباشد و بالاتر از گناه نکردن است عصمت آنها است آنها در دریافت وحی الهی و بیان وحی و بیان حکم و معارف باید بی‌خطا باشند. آیات متشابه قرآن را آنها باید معنی کنند؛ بنابر این موضوع مهم در رابطه با رسولان و امامان بحث علم آنان است. البته علم خدا با علم حجج الهی فرق دارد؛ علم خدا ذاتی است ولی احدی علمش ذاتی نیست، علم خدا قدیم است ولی احدی علمش قدیم نیست. بحث مهم دیگر که در ضمن موضوع نبوّت و بعد از آن در موضوع امامت مورد اشاره قرار خواهد گرفت بحث از عصمت است. موضوع سوم در برتری حجت‌های خدا که رسولان و امامان هستند مسألة معجزات و قدرت الهی آن بزرگواران است که به وسیلة این معجزات برای مردم دلایل روشنی بر حقّانیت خود اقامه می‌کردند. در این مجموعه در ادامه به بررسی این موضوعات پرداخته خواهد شد.

 

 مباحث نبوت شامل دو بخش است، نبوت عامه و نبوت خاصه.

نبوت عامه: شامل بحث‌هایی مربوط به ضرورت ارسال رسل الهی و شرایط آن رسولان و مسئلة نزول وحی می‌باشد.

نبوّت خاصه: مربوط به شناخت پیامبرانی است که از جانب خداوند متعال، مبعوث شده‌اند و اینکه در حال حاضر از کدام یک از آن‌ها باید پیروی نمود.

 

 

تفاوت هدایت انسان با سایر موجودات

قبل از ورود به بحث، به یک مقدمه باید توجه شود، موجودات عالم (غیر از انس و جن) همگی تک بعدی‌اند. مثلاً ملائکه فقط جنبة روحانی (معنوی) دارند و حیوانات و نباتات فقط جنبة مادی دارند (یعنی، حیوانات روزی متولد می‌شوند و بزرگ می‌شوند و در آخر از بین می‌روند). در تمام این موجودات، خداوند متعال، درجة خاصی از کمال را قرار داده و نحوة رسیدن به این کمال را به وسیلة هدایت تکوینی به آن‌ها عطا فرموده‌اند. یعنی بدون راهنما و کتاب و رسول، راه رسیدن به کمالشان را به آنان عطا فرموده، مثلاً ملائکه از ابتدای خلقتشان، آن کاری را که در عالم وجود عهده دار هستند انجام می‌دهند و مدام در حال عبادت پروردگارند.

حیوانات هم که از ابتدای تولدشان، غذای سالم خودشان، نحوة دفاع، نحوة لانه سازی، درمان و خلاصه هر کاری که به آن احتیاج دارند را، می‌دانند (که با گوشه‌ای از این عجایب در بحث توحید آشنا شدید) نباتات هم مانند هر دو دستة دیگر مثلاً یک دانة سیب که در زمین کاشته می‌شود، تا زمانیکه سیب کامل تحویل می‌دهد، بدون نیاز به تعلیم به مسیر خود ادامه می‌دهد. این سه دستة تک بعدی، در همان درجة کمال که خلق شده‌اند، ثابت هستند و نمی‌توانند در درجات خود، تغییری ایجاد کنند. مثلاً گاو، چند هزار سال پیش که خلق شده همان گاوی است که الان هست و تا ابد همین خواهد بود. ملائکه نیز همین طور در همان درجه‌ای که خلق شده‌اند، ثابت هستند یعنی با تسبیح پروردگار (که مأمور به این عبادت هستند) ترفیع درجه پیدا نمی‌کنند. لذا، هیچ گونه عقاب یا پاداش برای ملائکه و حیوانات مطرح نمی‌شود. در این بین، فقط انسان و جن هستند که دارای دوبُعداند. بعد مادی و بعد معنوی. خلقت انسان به گونه‌ای است که می‌تواند در کمال خود تغییر و تحول ایجاد کند. به این معنا که اگر خود را در مسیر کمالی که برایش تعیین شده است قرار دهد، می‌تواند از ملائکه هم بالاتر رود و اگر در آن مسیر قرار نگیرد، از حیوانات نیز پست تر می‌شود، به خاطر همین قدرت تصرف و تغییر است که مورد پاداشت یا عقاب قرار می‌گیرد.

 

حال این سوال مطرح می‌شود که این هدایت انسان، که سبب بالاتر رفتن از ملائکه یا پست تر شدن از حیوانات می‌شود، چیست؟ جواب: در عالم، دو نوع هدایت وجود دارد:

 ۱)تکوینی

۲) تشریعی.

با مراجعه به درون خود می‌بینیم که هدایت ما تکوینی نیست (تکوینی، یعنی در تمامی ابعاد، بدون راهنما، به کمال برسیم). چون برعکس حیوانات، که تمام مسائل و احتیاجات مربوط به زندگی خود را می‌دانند، ما در بدو تولد هیچ چیز نمی‌دانیم. یا برعکس ملائکه، نه از علوم آن‌ها نسبت به پروردگار باخبریم نه مشغول به تسبیح و تقدیس و عبادت پروردگار هستیم. حال که ثابت شد هدایت ما تکوینی نیست، پس باید هدایت ما، هدایت تشریعی باشد. یعنی از بیرون، توسط یک‌هادی باید هدایت شویم. حالا این‌هادی چه کسی است؟ چه خصوصیاتی دارد؟ چگونه می‌توان او را شناخت و تحت هدایت او قرار گرفت؟ جواب به این سوالات، مبحث «نبوت عامه» را تشکیل می‌دهد.

 

نبوت عامه

در این بخش به بیان مسألة هدایت الهی و ویژگی‌های کسانی که از جانب خداوند عهده‌دار هدایت انسان‌ها شده‌اند پرداخته شده است:

قالَ ربِّنَا الَّذی اَعطی کُلَّ شَی ءٍ خَلقَهُ ثُمَّ هَدی؛ حضرت موسی علیه السلام پاسخ داد که خدای ما آن کسی است که همه موجودات عالم را نعمت وجود بخشیده و سپس (به راه کمالش) هدایت کرده است. «طه:۵۰»

* آن عَلَینا لَلهُدی؛ و البته برماست که (خلق را) هدایت کنیم. «لیل:۱۲»

الَّذی خَلَقَ فَسَوَّی؛ آن خدایی که (عالم را) خلق کرد و (همه را) به حد کمال خود رسانید. «اعلی:۲»

وَ الَّذی قَدَّرَ فَهَدی؛ آن خدایی که(هر چیز را) قدر و اندازه‌ای داد و (به راه کمالش) هدایت نمود. «اعلی:۳»

قُلِ اللهُ یهدی لِلحَقَّ اٌفَمَن یهدی اِلَی الحَقَّ احَقُّ آن یتَّبَعَ امَّن لا یهِدَّی اِلاَّ آن یهدی؛ بگو: تنها خداست که به راه حق هدایت می‌کند، آیا آن که به راه حق رهبری می‌کند سزاوارتر به پیروی است یا آن که خود هدایت نیابد مگر آنکه هدایتش کنند؟ «یونس:۳۵»

اُولئِکَ الَّذینَ هدی اللهُ فَبِهُداهُمُ اقتَدِه؛ آن‌ها کسانی بودند که خدا خود آن‌ها را هدایت نمود، تو نیز از راه آن‌ها پیروی نما. «انعام:۹۰»

وَ مَن یهدِ اللهُ فَما لَهُ مِن مُضِل؛ و هر کس را خدا هدایت کند دیگر احدی او را گمراه نتواند کرد. «زمر:۳۷»

بحث را با یک مثال آغاز می‌کنیم. وقتی یک وسیله‌ای می‌خریم، روی آن وسیله یک دفترچة راهنما که توضیحات سازندة این وسیله است، وجود دارد. به این معنا که: اگر می‌خوا هی از قابلیت‌های این دستگاه باخبر شوی و بتوانی بهترین استفاده را از این دستگاه ببری، طبق این برنامه عمل کن. در مورد انسان هم، قضیه بر همین منوال است. اگر می‌خواهیم این انسان نیز به تکامل و هدایت خود دست پیدا کند، باید به سراغ سازنده و خالق این انسان رفت. سراغ کسی رفت که همة غرائز و فطریات و استعدادها را در این انسان خلق کرده و به تبع، بهترین نحوة شکوفا شدن آن‌ها را می‌داند. در نتیجه: هدایت ما بر عهدة خداوند متعال است و تنها کسی که می‌تواند این کار را انجام دهد، اوست. (همانطور که هدایت و تکامل تمام موجودات، اعم از ملائکه و حیوانات و نباتات، برعهدة اوست.)

 

ضرورت ارسال رُسُل

خداوند بوسیلة پیامبران ما را هدایت فرموده است. کار پیامبران: این است که با ارائة قوانین و دستورات پروردگار (که دین نامیده می‌شود) راه حقیقی را از بیراهه‌ها برای انسان مشخص کنند و حالا این انسان، به وسیلة اختیاری که دارد، می‌تواند راه صحیحی را که برایش مشخص شده انتخاب کند و خود را به کمال برساند و هم می‌تواند راه باطل را پیش‌بگیرد و خود را به درجه‌ای بدتر از حیوانات برساند.

پس عامل هدایت ما، پیامبران: هستند. حالا با طرح سوالاتی به ادامة بحث می‌پردازیم:

ـ پپامبران کیستند؟

_ پیامبران: افرادی معصوم هستند که خداوند متعال، آن‌ها را برای این ماموریت بزرگ تجهیز فرموده و به آن‌ها از روح قدسی عنایت فرموده و آن‌ها را واسطة فیض بین خود و بندگانش قرار داده است.

ـ پیامبر چگونه با خداوند در ارتباط است؟

_ به وسیلة وحی

ـ آیا پیامبران: ویژگی‌های خاصی دارند؟

_ بله، حامل پیام الهی و وحی هستند و این وظیفة بزرگ و مسئولیت سنگینی که بر عهدة آنان است، ایجاب می‌کند که آنان از شرایط و ویژگی‌های خاصی برخوردار باشند. این شرایط به طور اجمال عبارتند از: داشتن اعجاز، داشتن عصمت، علم حضوری و داشتن افضلیت. (که بعداً به شرح آن خواهیم پرداخت)

 

وحی وسیلة ارتباط خداوند متعال با پیامبران:

وحی در لغت به معنای کلام پنهانی یا اشاره‌ای است که جز مخاطب، کسی از آن مطلع نمی‌شود. وحی در علم کلام: نوعی ارتباط خاص میان خدا و پیامبرش (صلی الله علیه و آله وسلم) است که حقیقت و چیستی آن را جز خدا و پیامبران: کسی نمی‌داند.

 

اقسام نزول وحی

۱ ـ گاهی وحی به وسیلة فرشته می‌باشد:

وَ لَقَد جاءَت رُسُلُنا إِبراهیمَ بِالبُشری؛ و محققاً فرستادگان ما (فرشتگان آسمان) بر ابراهیم (خلیل) بشارت آورده: «هود ۶۹»

* نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الاٌمینُ؛ (جبرئیل) روح الامین (فرشته بزرگ خدا) آن را نازل کرده است «شعرا: ۱۹۳»

۲ ـ گاهی وحی در خواب صورت می‌گیرد (مانند خواب دیدن حضرت ابراهیم علیه السلام به ذبح نمودن حضرت اسماعیل علیه السلام.

فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعی قالَ یا بُنَی إِنَّی اری فِی المَنامِ انَّی اذبَحُک؛ آن‌گاه که (آن پسر رشد یافت و) با او به سعی و عمل شتافت (یا در جهت و عبادت یا در سعی صفا و مروه با پدر همراه شد) ابراهیم گفت: ای فرزند عزیزم، من در عالم خواب چنین می‌بینم که تو را قربانی (راه خدا) می‌کنم. «صافات۱۰۲»

۳ ـ گاهی وحی به صورت الهام به قلب جاری می‌شود. چه در خواب چه در بیداری. مانند حضرت داود علیه السلام که خداوند برقلب او وحی می‌فرستاد و حضرت زبور را نوشتند.

۴ ـ گاهی وحی به صورت تکلم و ایجاد کلام و صوت است. مانند تکلم خداوند متعال با حضرت موسی علیه السلام در کوه طور یا تکلم خداوند متعال بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در شب معراج.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۱/۱۶

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی